23 روزگی پسرم ( ختنه شد )
پسرم طی یه عملبات قدرت مندانه مامان تصمیم گرفت که ببره شومبولت رو ختنه کنن رفتم درمونگاه مهر وقت گرفتم دکتر ایزدی ختنه ت کنه بابات که جرات نداشت یا بهتر بگم دلش رو نداشت بیاد مجبور شدم با عزیز و بابابزرگت ببرمت اونقد گریه کردی کی بود که منو آروم کنه چون منم همچین گریه میکردم اوردیمت خونه بابابزرگ یه خروس گنده خرید زیر پاهات کشت عزیز هم برداشت دور کمرت کهنه پیچید چو.ن دکی گفت پوشکت نکنیم ...
نویسنده :
مامان معصومه
13:25