بدون عنوان
عزیزم امروز بابا بزرگ و مامان بزرگ و عزیز و بابا مهدی اومدن منو تو پسر خوشگل رو از بیمارستان بیارن خونه مون واییییییییییییی که چقد ذوق میزدن اهان اینو هم یادم رفت بگم از 30 ساعتی که تو بیمارستان بودم فقط 4 ساعت اوردنت پیش من فک کنم پرستارها با آب قند سیرت میکردن الهی بمیرم که اون روزها مامانی شیر نداشت بهت بده
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی